زنگ تفریح و خنده
از غضنفر خواستن به بم کمک کنه، گفت امسال دستم خالیه ، انشاالله زلزله بعدی! چراغعلی سگش فلج بود هر روز میذاشتش تو فرغون مردم دنبال میکرد مناجات چراغعلی با خــدا : مــوو دیــه بنده تــوو نیسوم ، یــه فکری سی خوت بکن! غضنفر به باباش میگه: بابا چرا فقط برا ما جک میسازن ؟ باباش میگه: یه قابلمه بیار تا بهت بگم بعد بابا میزنه ته قابلمه تق تق تق غضنفر میگه :کیه!!! باباش: فهمیدی چرا ؟؟؟ حالا این قابلمه را بگیر تا من برم در و باز کنم عمو زنجیر باف جان ؛ ضمن عرض سلام و خسته نباشید جهت زحمات بی دریغ شما بزرگوار . . یه گِلگی داشتم از حضورتون . . شما که زنجیر ما رو بافتی ؟ بعله ؟؟ پَس چ...
نویسنده :
مامان پرنیا جون
11:05